فروید در رفتار مراجعان خود آنقدر انجام امور منفی و انجام ندادن کارهای مثبت و سازنده را مشاهده کرده بود که به نظریۀ «غریزه مرگ» معتقد شده بود.
البته این نظریه بعدها توسط شاگردانش تصحیح شد و به نظریۀ«تخریب در کار خود» تغییر یافت.
اما پاسخی که من برای کمک به مراجعانم یافتم این بود که:
انسانها آنقدرها که فکر میکنند خودشان را دوست ندارند. این که جای خود دارد، بلکه پیوسته بهخاطر دوستنداشتنی دیدن خود، دائم در پی تنبیه و آزار خود هستند.
چگونه با خودتان بد هستید؟
ممکن است سیگار بکشی، یا مشروب بخوری یا مواد اعتیادآور مصرف کنی، کم بخوابی، پیش پزشک نروی، دارویت را نخوری، غذایی را که برایت خوب نیست بخوری و غذایی را که برایت خوب است، نخوری.
ممکن است برنامهای را که برایت خوب نیست نگاه کنی و برنامهای را که برایت خوب هست نگاه نکنی. کتابی را که برایت مفید است، نخوانی و یا اصلا کتاب نخوانی.
دوستانت را درست انتخاب نکنی. برای خودت احترام قائل نشوی. فرزند و همسرت را آزار بدهی (چه خانم و چه آقا). مهر نورزی. نگویی که به من توجه کنید. باید بگویی.
باید بگویی: «من دوست دارم به من توجه کنید. خانمها و آقایان چند دقیقه به من فرصت دهید. میخواهم برای شما جوک بگویم. من نیاز دارم به من توجه کنید.» نگویید چه اهمیتی دارد چون خیلی اهمیت دارد.
من نیاز دارم شما توجه کنید. که از این مقاله استفاده کنید. اگر توجه و استفاده نکنید، کارِ من بیهوده خواهدبود. باید مطالعه کنم، مطلب جمع کنم، شاهد مثال پیدا کنم، کاری کنم مطلبم جذاب و گویا شود، تا شما که وقت صرف خواندنِ این مقاله میکنید، استفاده کنید، لذت ببرید، آدمهای بهتر و مفیدتر و مؤثرتری بشوید، برای خودتان، خانوادهتان، شهرتان، دنیا، طبیعت، حیوانات. و به دردِ همه بخورید.
وقتی تنبیه و تحقیرِ دیگران را ترک میکنیم که با خودمان آشتی کنیم.
وقتی دیگران را تمجید میکنیم و از موفقیتشان لذت میبریم که
با خودمان آشتی باشیم و خودمان را دوست داشته باشیم.
وقتی از خوشحالی دیگران خوشحال و از اندوهشان اندوهگین میشویم که با خودمان آشتی باشیم و خودمان را دوست داشته باشیم. با خودمان قهر نباشیم و وقتی با خودمان قهر نباشیم، با طبیعت و با دیگران هم قهر نخواهیم بود.
این کار شدنی و ساده است. اولین قدمش این است که بایستید. و همین کارهایی را که میکنید، دیگر نکنید. این خودش موفقیت بزرگی است. همسرمان اگر غذایی میپزد، از او تشکر کنیم. اگر شور شده باشد، این هم غذایی است! بگویید: «خانم این غذا مثلِ خودت امشب بانمک شده!» اصلا خودش میداند که شور شده، و گفتن ندارد. نتوانسته غذا بپزد؟ اشکال ندارد. میرویم بیرون غذا میخوریم.
ما دورِ هم هستیم و باید لذت ببریم. اینقدر سخت نگیریم. وقتی سخت نمیگیری که با خودت آشتی باشی و به خودت سخت نگیری. وقتی با دیگران مهربانی که با خودت مهربان باشی. به همین سادگی، و به همین زیبایی، و به همین مؤثری!
آنجا بود که ریشههای حل بسیاری از مسائل بهظاهر حلنشدنی و یا دشوار در رفتار انسانها را در این یافتم:
«کافی است کاری کنیم که انسانها با خود آشتی کنند.»
از آن زمان شعار سایت رسمی محمد جانبلاغی را « آمده ایم که انسان ها را با خودشان آشتی دهیم … » قرار دادم.
بیاییم چشمهایمان را بشوییم و جورِ دیگر نگاه کنیم. بیاییم با خودمان مهربان باشیم. اگر شخصی با دیگران با بداخلاقی و بیرحمی رفتار کند، نتیجه اش اینست که اون شخص با خودش در رنجش هست. در بچگی تحقیر شده است که در بزرگی دیگران را تحقیر می کند. دستِ محبتی به سرش نبوده که دستِ محبتی بکشد. ما الان میفهمیم و چون میفهمیم، مسئولیم. بیاییم به کمکِ همدیگر به نجاتِ همدیگر برویم. بیاییم به نجاتِ نوع بشر برویم. یکی از آن بشرها خودت هستی، فرزند و همسرت هستند.
بیاییم به خودمان کمک کنیم. بیاییم چشمهایمان را بشوییم. بیاییم آموزشهای جدید ببینیم. کتابهای متفاوت بخوانیم. از این روتین بیرون بیاییم. این روتین نتیجهاش همینی است که ما هستیم.
اگر خوب است، ادامه دهید و اگر بد است، لطفا توقف کنید. دعوا نکنید. اینقدر با خودتان دعوا نکنید، خودتان را مجازات نکنید.
شما در این باره چه دیدگاهی دارید؟ با کمال میل پذیرای دیدگاهای شما دوست عزیز، محترم و دوست داشتنی هستیم…
دوستدارتان
محمد جانبلاغی
استاد بزرگ دوستت دارم نه به خاطر اینکه استاد من هستید؛ به خاطرنگاه ژرف و مفهومی که به دنیا و اتفاقات آن دارید.
دوستت دارم
آقای جانبلاغی عزیز
تا به حال سعادت بودن در سمینارهای شما را نداشته ام ولی با نمام قلبم به شما مرد بزرگ احترام میگزارم و تشکر میکنم بابت همه ی آموزش های کم نظیرتان و همچنین از خداوند متعال برایتان سلامت و آرامش خواستارم.
با سلام عالی بود واقعا به نکات خوبی اشاره شده متشکرم 🙂
امیدوارم روزى در سمینارها بتونم شرکت کنم.مرسى اقاى جانبلاغی محترم
سلام
دختری هستم ۳۰ ساله،فوق لیسانس زیبا و از خانواده خوب اما نمیدانم چرا در ازدواج اینجوری شدم یا افرادی پیشنهاد میدهند ودیگر پیگیری نمی کنند و یا اینکه چند نفری هم بودند که با ذوق و اشتیاق پافشاری میکردند ولی به طرز شگفت اوری یهو سرد میشدند و میگفتن خداحافظ……کمکم کنید دارم به خاطر این اتفاقات دیوانه میشم از حکمت اتفاقات زندگیم سر در نمیارم.شمارو به خدا کمکم کنید.تورو خدا راهنماییهاتونو خصوصی بهم ایمیل کنید