من با دانش ان.ال.پی آشنا شدم. دانش تغییر و تحول. دوست داشتم به گونهای دیگر زندگی کنم. این دوست داشتن مثل باروتی بود که جرقهای میتوانست آن را منفجر کند.
به این اعتقاد دارم که اگر بخواهی به تو داده میشود. دنیایی که در آن زندگی میکنیم هوشمندتر از آنی است که فکرش را میکنیم. اگر میخواهی فقط یک مهندس باشی، دنیا اطاعت میکند و به تو میدهد .
اگر دوست داری مربی باشی و کمک کنی که مردم بتوانند زندگیشان را تغییر دهند، دنیا به تو میدهد. کافی است بخواهید تا به شما داده شود.
اگر الآن ثروتمند هستید، خودتان خواستهاید و اگر فقیر هستید، خودتان خواستهاید. اگر مشاور هستید، خودتان خواستهاید و ….
ما از زمانی که پا به این دنیای بی انتها میگذاریم شروع به تغییر میکنیم. کودکی بیش نیستیم اما رشد میکنیم و بزرگ میشویم. نه اشتباه گفتم. تغییر انسان از همان بطن مادر شروع می شود و تا آخر عمر ادامه دارد.
با این تغییر هدفی بزرگ در ذهن ناخودآگاه انسان ساخته میشود. نام این هدف رسالت شخصی انسان است.
رسالت شخصی یک هدف بزرگ معنوی است که اگر اهداف شما در راستای آن قرار بگیرد، شما از خودتان راضی خواهید بود و اگر قرار نگیرد نارضایتی درونی به سراغ شما خواهد آمد.
در این سالها که با مردم سروکار دارم به این نتیجه رسیده ام که لازم است همه اهداف انسان ها در راستای این رسالت شخصی باشد تا انسان به اهدافش برسد و اگر غیر از این باشد ذهن ناخودآگاه او هم تلاش خود را خواهد کرد تا به اهدافش نرسد.
چرا بیشتر انسانها به اهداف خود نمیرسند؟
یکی از موضوعاتی که دوست دارم در مورد آن صحبت کنم همین موضوع هدفگذاری است.
شاید از نظر بیشتر مردم موضوع هدفگذاری، موضوعی کلیشه ای و پیش پا افتاده باشد. اما مهمترین موضوعی که باید به آن توجه کنید همین است.
بیشتر مردم زندگیشان را بدون هدف و مسیری مشخص ادامه میدهند و از این دنیای بیکران شکایت میکنند که چرا من این همه مشکل دارم؟
اگر در زندگیتان مشکل یا مسألهای هست آن را خودتان انتخاب کردهاید.
اگر در زندگی تان احساس شادی و خرسندی می کنید، آن را هم خودتان انتخاب کرده اید. این دنیا قانونی دارد و هیچگاه از قانونی که دارد سرپیچی نمی کند.
قانون دنیا این است که اگر به موضوعی فکر کنید و آن را دنبال کنید و در ذهن خود به آن توجه کنید، آن موضوع به باورهای شما تبدیل می شود.
اگر موضوعی را باور کنید، کمکم آن موضوع را در زندگیتان خلق خواهید کرد. پس ببینید که در ذهنتان به چه چیزی توجه میکنید و آن را باور میکنید و در زندگیتان خلق میکنید.
اگر در ذهن خود به بدبختی فکر میکنید و در پی خوشبختی هستید، یقین داشته باشید که به سختی به آن خواهید رسید.
اگر در ذهنتان به خوشبختی فکر میکنید و آن را باور دارید و در پی آن هستید مطمئن باشید در زندگیتان خوشبختی را تجربه خواهید کرد.
همه مسائل و مشکلاتی که مردم برای خود ایجاد میکنند به همین فکر و باور ختم میشود. اگر باور کنید آن را میآفرینید. اگر باور نکنید و در پی به دست آوردن آن باشید، به سختی به دست میآورید.
این قانون دنیاست. اگر قوانین این دنیا را بشناسید و به آن قوانین عمل کنید به موفقیت خواهید رسید.
خبر خوب این است که این قوانین دنیا سخت و پیچیده نیستند. این قوانین بسیار آسان و ساده هستند. کافی است که از آنها آگاه باشید و به آنها عمل کنید.
اما چرا تغییر می کنیم؟
همانطور که میدانید ذهن ناخودآگاه انسان یک وظیفه بزرگ دارد. وظیفه اصلی و بزرگ ذهن انسان این است که رفاه، آسایش و امنیت انسان را تأمین کند. اما از آنجایی که ذهن ناخودآگاه ساده لوح است، تحت هر شرایطی که شده دوست دارد این وظیفه را انجام دهد.
به همین دلیل ذهن انسان تغییر را دوست ندارد و اجازه نمیدهد که انسان از حاشیه امنیتی که دارد خارج شود.
ایجاد هرگونه تغییر در نظر ذهن ناخودآگاه به معنی خروج از این حاشیه امنیت است. پس چرا تغییر می کنیم؟
گاهی اوقات اتفاقاتی میافتد که ذهن به این نتیجه میرسد که باید تغییر کند.
چیزی که در زندگی انسان کاملا روشن و واضح است این است که تغییر فرآیندی جدانشدنی از زندگی انسان است و انسان همیشه و در هر لحظه از زندگیاش در حال تغییر است.
انسان این توانایی را دارد که این تغییرات را مدیریت کند و فرآیند تغییر را به صورت ارادی و قابل کنترل به دست بگیرد.
آیا تغییر قابل کنترل است؟
اینکه بتوانید تغییر را کنترل کنید نیازمند آن است که ذهنتان را بشناسید. دانش ان.ال.پی بر این باور است که ذهن انسان مانند یک کامپیوتر قابل برنامهریزی است.
رفتارهای ما ناشی از پردازش اطلاعاتی است که وارد ذهن ما میشوند و با اطلاعاتی که قبلا وجود دارد ترکیب میشوند.
باورها، ارزشها، خاطرات، تواناییها و مهارتها، محیط و همه اطلاعاتی که از قبل در ذهن ما وجود دارند با هم واکنش میدهند و ذهن ما خروجیای به نام رفتار به ما میدهد.
ما میتوانیم هم ورودیها را کنترل کنیم و هم باورها، ارزشها، تواناییها و مهارتها و هر آنچه که در ذهن ما ثبت شده است را کنترل و مدیریت کنیم. در نتیجه این کنترل رفتارهای ما کنترل و مدیریت میشوند.
در نتیجه رفتارهای ما است که میتوانیم انسانی موفق یا انسانی شکسته خورده باشیم. البته شکست معنی ندارد و اگر به نتیجه دلخواه نرسیم آن را شکست مینامیم.
از دیدگاه ریچارد بندلر ما موجودات فوق برنامهپذیری هستیم که خودمان میتوانیم خودمان را برنامهریزی کنیم. حال میتوان برنامه هایمخرب و نابود کننده را درون ذهن ریخت یا برنامههای نیروبخش و قدرتمند کننده.
در هر صورت انتخاب با ماست و ما اختیار داریم که خوب زندگی کنیم یا اینکه اختیار خود را به سرنوشت بسپاریم. امیدوارم که شما اینگونه عمل نکنید. باز هم تکرار میکنم اگر سؤالات خوبی بپرسید به جوابهای خوبی خواهید رسید.
در آخر پیشنهادی داریم. اگر دوره پکیج ویژه قدرت ذهن (آشکارسازی رازهای ثروتمندی) را تهیه نکرده اید، پیشنهاد میکنیم زمان را از دست ندهید و همین الآن در این دوره خریداری کنید.