چرا میگوییم هدفهای نانوشته، آرزویی بیش نیستند؟
چون به دنیای مادی نیامدهاند. حتی وقتی استرس و ناراحتی دارید، آنها را بنویسید تا از توی سرتان آن را وارد دنیای مادی کنید و راحت شوید. وقتی نوشتید، میتوانید آن را ببینید و راجع به آن تصمیم بگیرید. اقدام کنید. خودِ نوشتن، یک جور اقدام است. اقدام کنید ولو کوچک.
هزار گام، گذرش با گامِ اول شروع میشود. یکی از بزرگترین موانعِ «موفقیتِ» شما «ترس» است. میترسید موفق نشوید، میترسید شکست بخورید، میترسید شما را مسخره کنند، میترسید پشت سرتان حرف دربیاورند و…. همهاش ترس است.
این ترس، مثل لکهای روی لباسِ سپیدِ موفقیت است. از هر چه میترسید، واردش شوید. تا گام اول را برمیدارید میبینید ترسها کمرنگ میشود و کمکم وجود نخواهند داشت. اقدام کنید.
میگویند اگر اقدام کردیم و نتیجۀ غیرقابل جبرانی داد، چه کنیم؟
همیشه شما دو تا راه دارید: اقدام کنید و بترسید. اگر میدانید نتیجۀ غیرقابل جبرانی دارد، که نباید انجامش دهید. هر وقت در دوراهی ماندید که کاری را بکنید یا نکنید، هر چه هم فکر میکنید، نمیتوانید تصمیم بگیرید چون برایتان روشن نیست، من به شما میگویم «اقدام کنید.» بترسید و اقدام کنید. چرا؟
یک، ممکن است موفق شوید که در این صورت برندهاید.
دو، حداکثرش این است که شکست میخورید و میفهمید راهی که رفتهاید، راهِ درست نبوده.
فرق شما با کسی که اقدام نکرده، در این حالت آن خواهد بود که یک قدم جلوتر از اویید و میدانید دیگر از این راه نباید رفت. او میترسد و هنوز تردید دارد. وقتی تردید دارید، فرصتها را میکُشید.
اگر میدانی راهت درست است، برو. جایی هم که نمیدانی، اقدام کن. من به شما قول میدهم در ۸۵٪ از موارد، اگر اقدام کنید، از خودتان خوشحال خواهید بود. در ۱۵٪ از موارد هم اگر موفق نشوید، یاد گرفتهاید. ما فکر میکنیم همواره باید موفق شویم. نه چنین نیست. دلیلی ندارد که در تمام موارد موفق بشویم. اقدام، ترسِ شما را از بین میبرد و بعد از مدتی جسور میشوید. و آن جسارت، راه را بر شما آسانتر میکند.
بُرون کن زِ سر، بادِ خیرهسری را
نکوهش مکن چرخِ نیلوفری را
درختِ تو گر بارِ دانش بگیرد
به زیر آوری چرخِ نیلوفری را
هر چه دانش و آگاهیات بیشتر میشود، مسئولیتات بیشتر و شانس کمتر میشود.
شانس چه زمان کاربرد خواهد داشت؟
وقتی که اختیار نداریم. هر چه آگاهیتان بیشتر باشد، حیطۀ اقتدار و کنترل شما بر موضوع بیشتر و نقشِ شانس کمتر خواهد شد. به چرخ حواله نکنید.
بگویید «نمیدانم، بلد نیستم.» نگویید «نمیشود» یا «نمیتوانم».
نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در امید و خطر است
با چرخ مکن حواله کاندر رهِ عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است!
چرا اینقدر ما صفحۀ فالبینی را میخوانیم؟
چون میخواهیم از آیندهمان باخبر شویم. بهترین راهِ باخبرشدن از آینده چیست؟ اینکه آن را بسازیم! چی فکر میکنی؟ همان آیندهات خواهد شد. دستِ توست!
اولی «دانستن»؛ و دومی «شدن» است.
شما میدانید، اما تا موقعی که ننویسید، مهارت نوشتن پیدا نمیکنید. شما میدانید که سوزش معدهتان مربوط به اسید معدهتان است. اگر ۱۰۰ کتاب هم در این مورد بخوانید، مشکلتان حل نمیشود. آگاهی لازم است ولی باید توأم با عمل باشد.
شما در این باره چه دیدگاهی دارید…؟