اتفاقات بد برای هرکسی رخ می دهند. من آدم خوبی ام، چرا این اتفاق برای من افتاد؟
تلویزیون را روشن می کنید و شبکه خبر می زنید. اخبار، تصادف وحشتناک ماشینی را توضیح می دهد که در بزرگراه چپ کرده است. راننده خواب آلود بی دقت با مادر و سه بچه اش برخورد کرده است.
زن از تصادف جان سالم به در برده است اما متاسفانه سه فرزند او همگی فوت کرده اند. قطعا همۀ شما چنین اخباری به گوشتان خورده و احتمالا چنین جمله ای هم گفته اید: خدا نکنه کسی چنین چیزی رو تجربه کنه.
اما حقیقت این است که اگر عمر طولانی کرده باشید، احتمالا رویدادهای پر استرس زیادی را تجربه کرده اید: فوت دوستان، مریض شدن، مورد بدرفتاری واقع شدن و خیلی چیزهای دیگر.
من که گناهی نکردم، چرا من؟
یکی از سوالاتی است که بیشتر ما وقتی حادثه بدی برایمان رخ می دهد از خودمان می پرسیم. واقعیت این است که اتفاقات بد برای هرکسی رخ می دهد. ما در جهانی پر از فاجعه زندگی می کنیم. فقط کافی است روی اخبار روز کلیک کنید و فهرستی طولانی از حوادث ناراحت کننده را ببینید.
مشکل این ذهنیت است که فکر می کنید شما یا بقیۀ کسانی که می شناسید شایسته و سزاوار رنج نیستید، که این اتفاقات عادلانه نیست، که این چیزها نباید اتفاق بیفتد، که نباید رنج بکشید.
وقتی مصیبت به ما هجوم می آورد، دو انتخاب داریم: آنچه اتفاق افتاده بپذیریم یا رنج را تحمل کنیم.
ابهام های زیادی در مورد \”پذیرش آنچه هست\” وجود دارد. خیلی از افراد دلسوز و مهربان پذیرش را با بی تفاوتی اشتباه می گیرند. آنها موضع می گیرند \”این وحشتناکه.
من نمی خوام بپذیرم و بنشینم و هیچ کاری نکنم\” موافقم. پذیرش وضع موجود به این معنا نیست که بنشینید و کاری نکنید. در واقع وقتی شاهد بی عدالتی یا نیاز افراد به کمک هستید باید کاری کنید. وقتی با شرایطی تکان دهنده مواجه می شوید از خودتان بپرسید\” کاری هست که من بتوانم شرایط را بهبود بخشم؟\”، \”می توانم داوطلبانه کمک مالی یا کمک های دیگری بکنم؟\”، به عبارت دیگر راهی هست که بتوانید کاری کنید؟
همانطور که دیدید منظور ما از پذیرش وضع موجود به معنای راحت نشستن نیست. مشکل این است که بسیاری از افراد با یک تفاوت کوچک در دنیا فورا به هم می ریزند و نمی توانند ذهنشان را آرام کنند.
پذیرش وضع موجود یعنی هماهنگی اقداماتمان با ارزشهایمان؛
و وقتی شما بر اساس ارزش هایتان رفتار کنید نتیجه را رها می کنید. وقتی شما به نگرانی ادامه می دهید و انتظاراتی برای نتایجی که باید رخ دهند تعیین می کنید یعنی پذیرش نداشته اید. در نتیجه شما رنج می کشید. افکارتان به شما استرس می دهند وحتی می توانند شما را مریض کنند.
پس چطور چیزی که هست را بپذیریم و مطابق ارزشهایمان رفتار کنیم؟
اجازه دهید از مشاغلی مثال بزنیم که روزانه با استرس های بالایی مواجه اند. پزشکان، پرستاران، آتش نشانان و مددکاران غالبا شرایط دلخراشی را به طور منظم تجربه می کنند. این مشاغل در معرض فرسودگی شغلی بالایی هستند و خیلی از افراد بعد از مدتی شغلشان را رها می کنند.
اما بسیاری از متخصصانی که می توانند شغلشان را حفظ کنند، مهارت مهمی را یاد گرفته اند. آنها کارشان را انجام می دهند و از افرادی که نیاز به کمک دارند، مراقبت می کنند. زمانی که روز کاری آنها تمام می شود آنها ذهنشان را تغییر می دهند و حوادث را پشت سرشان قرار می دهند. این رویکرد \”خارج از دید، خارج از ذهن\” است که به آنها اجازه می دهد در عین حال که ذهنشان را ارام می کنند، شغلشان را نگه دارند.
یاد بگیرید سوسک های حمام را دوست داشته باشید!
این داستانی از راهبی است که زندانی شده بود. او مرد آرامی بود که هرگز روحش آسیب ندیده بود. با این حال در زندان در کنار افرادی قرار گرفت که جنایات وحشتناکی مرتکب شده بودند.
بعد از چند سال او آزاد شد. وقتی درباره تجربه اش از او سوال شد، به جای خشم از حبس ناعادلانه، گفت\”زمان زیادی را صرف تمرین های مراقبه کردم. یاد گرفتم زیبایی هرچیزی را درک کنم، حتی سوسک هایی که هرروز مرا در زندان ملاقات می کردند\”
. بنابراین دفعه بعد که شما یا اطرافیانتان با موقعیت دشواری مواجه شدید، از منطق عامه اجتناب کنید که می گوید:\”اتفاقات بد نباید برای آدم های خوب رخ دهد!\” در عوض، بپذیرید که اتفاقات بد (و خوب) برای هرکسی رخ می دهد.
خودتان را آرام کنید و وضعیت را بپذیرید. مهم نیست شرایط چقدر نامطلوب است، زندگی همیشه برای ما چیزهای زیبا و لذت بخش دارد.
شما در این باره چه دیدگاهی دارید…؟
دوستدارتان محمد جانبلاغی