همۀ ما دوست داریم موفقیت را در آغوش بکشیم ولی افرادی که به آن موفقیت دلخواه دست پیدا میکنند کم هستند.
چرا که اکثراً سه اصل عمده برای رسیدن به موفقیت نامحدود را فراموش کردهاند.
آن سه اصل موفقیت به شرح ذیل است:
۱-بدانید چه میخواهید… (هدف)
۲-دست به کار شوید…. (برنامهریزی)
۳-نتایج کارهای خود را در نظر داشته باشید…. (تلاش و کوشش)
البته استفاده از این فرمول لزوماً بدان معنا نیست که امکان ندارد شما از این پس شکست بخورید ولی اغلب مردم به دلیل ترس از شکست در زندگی هیچ کاری نمیکنند و این در واقع یعنی شکست برای تمام عمر.
فراموش نکنید که اغلب افراد موفق، شکستخورده ترین مردم دنیا هستند زیرا بیش از دیگران طعم شکست را چشیدهاند، درحقیقت به قولی «شکست پل پیروزی است.» ولی با این وجود، بسیاری از مردم دوست ندارند شکست بخورند و همین مسئله سبب میشود تا بسیاری از افراد موفق نشوند.
پس ترس از شکست برای خیلی از افراد مانع عمل و اقدام میشود.
افراد موفق زمانیکه متوجه میشوند آنچه که انجام میدهند، فایدهبخش نیست فوراً تغییر مسیر داده و راه دیگری را برای رسیدن به مقصد انتخاب میکنند. البته منظور این نیست که مدام از شاخهای به شاخۀ دیگری بپرید، منظور این است برای رسیدن به موفقیت باید حواستان جمع باشد و ببینید آیا برنامهای که در پیش گرفتهاید خوب عمل میکند یا خیر.
به نتیجۀ کارهایتان خوب توجه کنید. اگر آنچه میکنید شما را از خواستههایتان دور میکند، اگر همچنان به راه اشتباه خود میروید فقط به این دلیل که در این راه زحمت زیاد کشیدهاید و دلتان میسوزد آن را رها کنید، خود را در کوچهای بنبست گیر انداختهاید.
همواره اصل انعطافپذیری در اتخاذ روش را بهخاطر داشته باشید. یادتان باشد ارزش کاری که میکنید بسته به آن است که چه چیزی را به دست آوردهاید.
پس دائماً باید خودارزیابی کنید و باید دید و بررسی کرد که چه میزان تلاش، چه میزان نتیجهای را بهبار آورده است.این کاری است که خیلیها نمیکنند. خیلیها از روبرو شدن با واقعیتها فراری هستند و فرار و نادیده گرفتن را به بررسی کردن نتایج ترجیح میدهند.
پس هرگاه دیدید که نتایج حاصل شده با تلاشی که کردهاید همخوانی ندارد، راه دیگری را برای رسیدن به هدف انتخاب کنید که این کار خود شجاعت فراوانی نیاز دارد.
گاهی ما همان راهی را میرویم که گمان میکنیم درست است. یعنی بررسیها رو خوب انجام نمیدهیم چون پیشبینی میکنیم و از نتایج کار خود مطمئن هستیم. اما روزی متوجه میشویم از آنچه میخواهیم فرسنگها فاصله گرفتهایم که خیلی دیر شده است.
پس به محض اینکه دریافتید بایت آنچه تاکنون کردهاید، بابت زحماتی که تاکنون کشیدهاید نگران نباشید. تمام آنها تجربیاتی هستند که برای بالا رفتن از نردبان موفقیت میتوان از آنها مثل پله بالا رفت.
ممکن است در هر یک از مراحل زندگی خود به نقطهای برسید که بگویید: « اوه خدای بزرگ، هر چه رشته بودم، پنبه شد. حالا چه کنم؟» و پاسخ این است: «فقط روش خود را تغییر دهید. راه دیگری را امتحان کنید.»
اگر آن راه جدید هم شما را به مقصدتان نرساند، بازهم روش دیگری را درپیش گیرید. اگر باز هم موفق نشدید چه؟
روش دیگری را انتخاب کنید. اگر نشد بازهم راه دیگری را انتخاب کنید و باز هم راه بعدی را امتحان کنید. درست است الان با خودتون فکر میکنید که با این روش ممکن است تا آخر عمر در حال امتحان و آزمایش روشهای مختلف باشیم! به نظر شما دیوانگی است؟
اجازه دهید من محمد جانبلاغی سؤالی از شما بکنم. چند بار زمین خوردید تا توانستید راه رفتن را بیاموزید؟ چقدر طول کشید تا بالاخره اولین گام استوار را بر روی زمین قرار دادید؟ آیا سعی برای راه رفتن دیوانگی است؟
فرمول جادویی موفقیت همین است.
تقریباً تمام کودکان این جهان در نهایت راه رفتن را میآموزند اما بزرگسالان چنین روشی در پیش نمیگیرند چون آنها شکست را حتمی و محتوم میدانند. بنابراین اگر برای رسیدن به هدفی شکست بخورند تنها ممکن است یک یا دو بار روش دیگری را امتحان کنند.
کمتر کسی هست که بیش از این برای رسیدن به هدفی اصرار بورزد. آنها خیلی زود اهداف خود را رها میکنند. دیگر ورزش نمیکنند، شغل خود را رها میکنند، همسر خود را طلاق میدهند… دیگر تلاش نمیکنند فقط به این دلیل که دیگر ناراحتی را تحمل نکنند.
با توجه به توضیحات بالا، می خواهم به چند عامل مهم و اصلی که باعث شکست و ناکامی میشود اشاره کنم:
پس برای موفقیت قدرت درونی خود را احیا کنید. انعطاف پذیر باشید. توانایی انعطاف پذیری را در خود به وجود آورید.
۱ – با دلایلی اشتباه و غلط، کاری را شروع کردن
آیا شما تنها به دلیل اینکه پول زیادی کسب نمایید کار جدیدی را شروع کردهاید؟ یا اینکه گمان میکنید برای خود کار کنید زمان بیشتری دارید تا با خانوادۀ خود سپری نمایید؟یا اینکه به این وسیله دیگر مجبور نخواهید بود به کسی پاسخگو باشید؟ و یا …..
اگر دلیل شما از راه اندازی کسب و کار در فهرست بالا قرار دارد، بهتر است در تصمیم خود تجدیدنظر کنید.
پیشنهاد: اگر کار خود را با یکی از اهداف زیر آغاز کنید، احتمال موفقیت شما بیشتر است:
*کاری را که میخواهید انجام دهید دوست دارید و از انجام آن لذت میبرید و براساس مطالعه و تحقیقاتی که انجام دادهاید، به شدت معتقدید که کالا یا خدمتی که قرار است عرضه کنید میتواند یک نیاز واقعی را در بازار برطرف کند.
*همۀ جوانب کار را سنجیدهاید و خود را از لحاظ فیزیکی و ذهنی آماده مواجهه شدن با چالشهای پیش رو دارید و در برابر چند ناکامی کوچک، کمر خم نخواهید کرد.
*در راه اندازی کسب و کار، عجله به خرج نمیدهید. انگیزه، اراده، صبر و نگرش مثبت مورد نیاز ر را دارید و معمولاً زمانی که دیگران دست از تلاش برمیدارند، شما همچنان مصمم ادامه میدهید.
*از شکستهای کوچک خود درس آموخته و از آنها برای موفقیتهای آینده بهره میبرید.
*به اندازۀ کافی از مسئولیتپذیری برخوردارید. همچنین میتوانید برای مشکلات راه حلهای خلاقانه و هوشمندانه بیابید، به خصوص زمانی که با محدودیت زمانی مواجهید.
*همنوعان خود را دوست دارید و این را با صداقت نشان میدهید. از توانایی تعامل با دیگران برخوردارید و میتوانید با انواع مختلفی از شخصیتها کنار بیایید.
۲ – ضعف در مدیریت
بیشتر گزارشها در مورد کسب و کارهایی که تعطیل شدهاند به ضعف مدیریتی اشاره دارند. بیشتر افرادی که کسب و کاری را راه میاندازند از دانش مدیریتی و مالی مربوط به شغل خود برخوردار نیستند. آنها استراتژی مشخصی برای خرید و فروش ندارند و همچنین در مورد استخدام و مدیریت نیروی کار نیز اطلاع اندکی دارند.
در این شرایط اگر به ضعفهای خود پی برده و از دیگران یاری بطلبند، ممکن است اوضاع بهتر شود. در غیراین صورت بحرانها از راه خواهند رسید. بیتوجهی به کسب و کار نیز میتواند به زمین خوردن آن منجر شود. منظور از توجه، مطالعه و برنامهریزی است و همچنین تحقیق در مورد بازار و رفتار رقبا. دادههای مربوط به مصرف کنندگان باید به طور دائم مورد بررسی و تحلیل قرار گیرند.
یک مدیر موفق، رهبر خوبی نیز محسوب میشود که بهرهوری را مورد ستایش قرار میدهد. او افراد شایسته را استخدام میکند و آنها را آموزش میدهد تا پیشرفت کنند. یک رهبر خوب، توانایی استراتژیک اندیشیدن را دارد، او چشم اندازهای معقول خود را به واقعیت تبدیل میکند، از توان مواجه شدن با تغییرات برخوردار است و احتمالات ممکن برای آینده را در نظر میگیرد.
۳ – سرمایه ناکافی
بزرگترین اشتباهی که ممکن است که به یک کسب و کار لطمه بزند، شروع کار با سرمایه کم است. در واقع دلیل این اشتباه، دست کم گرفتن هزینههای پیش روست. بسیاری از افراد هنگامی که میخواهند کسب و کاری را راه بیندازند، تنها به هزینههای راه اندازی توجه دارند و از هزینههای ادامه کار غافل می شوند. در حالی که بهتر است بدانید که سرمایه لازم برای ۱ تا ۲ سال را نیز باید کنار بگذارید تا زمانی که فروش شما تاحدی برسد که هزینهها را جبران کند. به همین خاطر سعی کنید تا برآورد درستی از هزینههای پیش رو داشته باشید. هیچگاه با خود نگویید امروز بگذرد فردا یک فکری میکنم.
۴ – مکان و موقعیت کسب و کار
استادان دانشگاه حق دارند که همواره بر نقش موقعیت مکانی کسب و کار برای موفقیت در آن تاکید می کنند. انتخاب موقعیت مکانی اشتباه مانند پذیرش شکست از همان روز نخست است. به همین خاطر وقتی میخواهید مکان راه اندازی کسب و کار را بیابید، موارد زیر را حتماً در نظر بگیرید:
*جایی که مشتری های شما هستند.
*ترافیک، سهولت دسترسی، جای پارک و روشنایی
*موقعیت مکانی رقبا
*شرایط و ایمنی ساختمان
۵ – کمبود برنامهریزی
تقریباً هر فرد موفقی میداند که بدون برنامهریزی، تلاش و دقت، موفقیتی حاصل نمیشود. این قانون در مورد صاحبان کسب و کار نیز صادق است.
برنامهریزیها باید دقیق باشد و بر پایۀ واقعیتها بنا نهاده شده باشد و بهتر است موارد زیر نیز در آنها گنجانده شود:
*شرحی از کسب و کار، چشم اندازها، اهداف و کلیدهای لازم برای موفقیت
- *نیروی کار مورد نیاز
- *مشکلات بالقوه و راه حلهای آنها
- *مسائل مالی مانند سرمایه مورد نیاز و وضعیت نقدینگی
- *تحلیل رقبا
- * بازاریابی، تبلیغ و برنامههای فروش
- *بودجهبندی و مدیریت رشد سازمان
۶ – گسترش بیش از حد
برخی مواقع موفقیتهای اولیه باعث میشود تا صاحب کسب و کار نسبت به میزان گسترش سازمان گمراه شود و در نتیجه نخستین گامها را برای به نابودی کشاندن کسب و کار بردارد. هرگز نباید اهمیت رشد آهسته و پیوسته را نادیده گرفت. باید ابتدا امکانات لازم برای گسترش را مهیا کرد و درباره آن اندیشید و سپس اقدام کرد. در غیراین صورت گسترش زود هنگام و عجولانه ممکن است به شکست کامل بیانجامد.
شاد و سربلند باشد
دوستدارتان محمد جانبلاغی