روش برخورد با مشکلات زندگی

اغلب انسان‌ها فکر می‌کنند که زندگی راحت و بی‌دردسر بهترین زندگی است و نام آن را آرامش می‌گذارند! غافل از اینکه آن‌ها تصوّر غلطی از آرامش دارند.

آرامش در ذهن است؛ خواه مسئله‌ای داشته باشیم، خواه نداشته باشیم.

زمانی به آرامش می‌رسیم که:

بدانیم هر مسئله‌ای می‌تواند فرصتی برای پیشرفت باشد.

بسیاری از انسان های موفق با بررسی زندگی مردم و درک مسائل آن‌ها موفق شده اند.

برای مثال: یکی از آن مسائل گرمای تابستان بود که باعث اختراع کولر شد و بسیاری از مسائل دیگر که موجب اختراعات مختلفی از جمله اتومبیل، برق، تلفن، کامپیوتر و… شد.
بنابراین چیزی به عنوان «مشکل» وجود ندارد و هرآنچه در زندگی رخ می دهد «مسئله» است و هرقدر مسائل بیشتری را حل کنیم، ذهنمان به همان میزان قوی‌تر می‌شود.

همانطور که ورنرفون براون معتقد بود که:

«اشتباهات جز لاینفک فرآیند یادگیری هستند».

چقدر با مسائل زندگی روبه‌رو شده‌اید؟

اگر مسائل زندگی شما زیاد بوده بنابراین تجربه‌ی بیشتری کسب کرده‌اید؛ و داشتن تجربه باعث می‌شود که وقتی شما با مسئله‌ی مشابهی مواجه می‌شوید، راحت تر و با آرامش بیشتر با آن برخورد کنید.

مسائل زندگی باعث می‌شود که ما انسان‌ها پیوسته در فرآیند رشد باشیم و از زندگی روزانه‌ی خود درس بگیریم.

زمانی که کسی درس‌های زندگی را نادیده بگیرد، به ناچار این درس‌ها برای وی بارها تکرار می‌شود تا زمانی که آن درس را خوب بیاموزد و در ذهنش حک شود.

عمولاً آنچه نیاز است اندکی بزرگ اندیشیدن است.

بسیاری از انسان‌ها حاضر نیستند زمان خاصی را به حل مسائل زندگی خود اختصاص دهند و آن‌ها را برای همیشه حل کنند، بلکه هرگاه مسئله به یادشان افتاد کمی به آن فکر می‌کنند و نهایتاً بدون گرفتن نتیجه‌ای آن را فراموش می‌کنند.

وقتی به سراغ حل مسائل نمی‌روید آرام آرام مسائل زندگی برایتان به غولی تبدیل می‌شوند و شما احساس می‌کنید که دیگر قادر به دست و پنجه نرم کردن با آن‌ها نیستید.

وقتی مسئله‌ای جلوی راه شما را می‌گیرد، برای شما پیامی دارد و آن پیام این است: «فرصتی تازه برای قوی‌تر شدن به تو داده می‌شود».

شما ناخدای کِشتی زندگیتان هستید.

آیا ناخدا اگر ببیند که کشتی درحال به گِل نشستن است، دست روی دست می‌گذارد و هیچ تلاشی نمی‌کند؟!

ما از شکست‌های خود به مراتب بیشتر از پیروزی‌هایمان درس می‌گیریم؛ زیرا وقتی بازنده می‌شویم تفکر و تأمل می‌کنیم تا بتوانیم شرایط را تجزیه و تحلیل و سازماندهیِ مجدد کنیم و طرح‌ها و تاکتیک‌های تازه را استفاده کنیم. اما وقتی برنده می‌شویم فقط جشن می‌گیریم، چیزه تازه‌ای یاد نمی‌گیریم و این خود دلیل دیگری برای گرامی داشتن اشتباهات است.

شکست‌ها می تواند پیش درآمد موفقیت باشد. معمولاً شکست همان موفقیت است که می‌خواهد از راهی بزرگتر زاییده شود.

اینجاست که پشتکار و مداومت به مدد انسان می‌آید تا ثمره‌ای عظیم‌تر بیافریند.

اشتباهات بازخورد اعمال ما هستند. اشتباهاتی که برندگان مرتکب می‌شوند به مراتب بیش از بازندگان است و به این خاطر است که آن ها «برنده» هستند.

زیرا آن‌ها با تلاش و پشتکار توانسته‌اند بازخوردهای بیشتر دریافت کنند. اِشکال کار بازندگان در این است که اشتباه را به منزله‌ی یک رویداد بزرگ و نابخشودنی تلقی می‌کنند و جنبه‌ی مثبت آن را درنظر نمی‌گیرند.

درمواقع اضطراری گویی انسان به ناگاه نیرویی مضاعف می‌یابد. به هنگام توان آزمایی گویی قدرتی که در وجودتان نهفته است، می‌خواهد برخیزد و آزاد شود تا برایتان کار کند و شما را به موفقیت برساند.

چیزی به نام شکست وجود ندارد. هرچه هست، نتیجه است.

نتایجی که از اعمالمان می‌گیریم می‌تواند مطلوب باشد (موفقیت) یا نامطلوب باشد (درس).

کسانی که به نتایج نامطلوب یا درس می‌رسند نشان می دهند که برای رسیدن به موفقیت چیزهایی هست که باید یاد بگیرند و یا شاید باید استراتژی و باورهای خود را برای رسیدن به موفقیت اصلاح کنند.

مهم‌ترین نکته‌ای که درخصوص نتایج نامطلوب وجود دارد این است که:

اگر از نتایج نامطلوب درس نگیریم و بدون فکر دست به تلاش مجدد بزنیم، موفق نخواهیم شد.

عقاید، باورها، تجارب، موفقیت‌ها، شکست‌ها و هرآنچه در زندگی تأثیرگذار است به عنوان راهنمایی است که زندگی شما را در جهت مشخصی هدایت می‌کند.

اگر همیشه زندگی خود را پوچ و بیهوده می‌پندارید و پیوسته بر این باور هستید که انسانی شکست خورده و بازنده هستید مسلماً زندگیتان به همین‌گونه نمایان می‌شود و ادامه می‌یابد.

ریچارد باخ می‌نویسد:

هرچه را که در اندیشه‌ی خود نگه‌داریم، به سوی زندگی خود می‌کشیم.

از دیدگاه علمی این اصل بدین معناست که:

انسان همیشه آنچه را که بیشترین زمان را به فکر کردن به آن اختصاص می‌دهد یا قوی‌ترین اعتقاد را نسبت به آن دارد یا در عمیق‌ترین سطوح، انتظار آن را می‌کشد و یا در واضح‌ترین حالت تصورش را می‌کند، به طرف زندگی خود جذب می‌کند».

به یاد داشته باشید که برای تغییر عقاید و باورها همیشه نیازی نیست که کارهای بزرگی انجام دهید.

ابتدا از انجام کارهای کوچک شروع کنید.

از همین حالا شروع کنید…

خواهید دید اقدامات کوچک چه تغییرات بزرگ و شگرفی برای شما ایجاد می‌کند.

شما می‌توانید تصمیم بگیرید از همین الآن: غُر نزنید، گله و شکایت نکنید، از جملات مثبت استفاده کنید،به پرورش گل و گیاه بپردازید، ورزش کنید، دوستان خود را ملاقات کنید، به طبیعت بروید و تفریح کنید… و هرآنچه موجب شادی شما می‌شود و انرژی مثبتی در شما ایجاد می‌کند را انجام دهید.

با انجام کارهای مورد علاقه‌تان خواهید دید که زندگی آنقدرها هم که فکرش را می‌کردید سخت و بیهوده نیست و همیشه کارهایی هست که انجامشان موجب می‌شود از زندگی خود نهایت لذت را ببرید.

همیشه وقتی با مسئله ای مواجه می‌شوید و یا در کاری به نتایج دلخواه خود نمی‌رسید به جای آنکه مضطرب و پریشان شوید و خود را سرزنش کنید، به دنبال جمع آوری اطلاعات و راه‌حل‌های تازه باشید تا بتوانید به نتایجی که دلخواهتان است، دست یابید.

مالکوم ایکس می گوید:

«هرگاه دیدید کسی به موفقیتی رسیده است که شما نرسیده اید، بدانید او کارهایی انجام داده است که شما انجام نداده‌اید».

شما در این باره چه دیدگاهی دارید…؟

دوستدارتان

محمد جانبلاغی

5/5 - (3 امتیاز)
فیسبوک
توییتر
لینکدین
پینترست
ردیت
اسکایپ
تلگرام
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تماس با ما