ده اصل بنیادین تئوری انتخاب
تنها فردی که می توانیم رفتارش را کنترل کنیم خودمان هسیم.
برای آن که کنترل زندگی خود ر ا در اختیار بگیریم به طور دائم باید تصمیم بگیریم که آزادی تا چه اندازه برای ما اهمیت دارد.
تمام آن چه می توانیم از دیگران دریافت کنیم و به دیگران بدهیم اطلاعات است.
تمام مشکلات روان شناختی طولانی مدت مشکلات رابطه ای هستند. همیشه آن رابطه ی مشکل دار، بخشی از زندگی کنونی ماست. حلقه حل مساله ابزار مناسبی است.
وقایع دردناک گذشته هرچند که بر امروز ما تاثیر داشته اند اما مرور آن بر آنچه انجام می دهیم کمکی نمی کند.
ما توسط ۵ نیاز ژنتیکی سوق داده می شویم. ۱-نیاز به بقا ۲- نیاز به عشق و احساس تعلق ۳- نیاز به قدرت ۴- نیاز به آزادی ۵- نیاز به تفریح .ما می توانیم این نیاز ها را فقط از طریق تصاویری که در دنیای مطلوب خود داریم ارضا کنیم.
تمام آن چه از تولد تا مرگ از ما سرمی زند رفتار است. تمام رفتارهای ما یک رفتار کلی است که از ۴ مولفه به هم پیوسته عمل،فکر،احساس و فیزیولوژی تشکیل شده است.
تمام رفتارهای کلی معمولا با فعل ، آن هم به صورت مصدر یا اسم مصدر بیان و با مولفه ای که در هنگام بروز رفتار بیشتر قابل تشخیص است نام گذاری می شوند.
مثلا به جای این که بگوییم من افسرد ه ام باید بگوییم من افسردگی کردن را انتخاب کرده ام(نشان میدهد افسردگی یک انتخاب است نه چیزی که دیگران باعث شده اند.)
تمام رفتار های کلی انتخابی هستند اما ما فقط بر مولفه های فکر وعمل به طور مستقیم و بر احساس و و فیزیولوژی به طور غیر مستقیم کنترل داریم.
یعنی با انتخاب شیوه عمل و فکرمان و توسط آن ها احساسات و فیزیولوژی خود را می توانیم کنترل کنیم.