دلیل افسردگی من چیست؟ چرا افسرده ام؟
شکست های زندگی مثل از دست دادن عزیزی، قرار گرفتن در موقعیت های بد مثل جنگ، فشارهای زندگی و مشکلات اقتصادی می توانند سبب روحیه بد و افسردگی فرد گردند.
بعضی وقت ها می توانیم با ایجاد تغییرات کوچکی در شرایط زندگی خود، افسردگی را از بین ببریم و روحیه بد خود را بهبود بخشیم.
متأسفانه به خاطر شرایط زندگی پیشرفته و تغییرات سریعی که در اطرافمان اتفاق می افتد، از خود غافل می گردیم.
بعد از مدتی فقط می بینیم که افسرده گشته ایم و روحیه خوبی نداریم. به همین خاطر در این مقاله تلاش نموده ایم که برخی دلایل پنهانی که باعث افسردگی و روحیه بد ما شده اند را در زیر بیان نماییم.
دلایل پنهانی افسردگی و روحیه بد | چرا افسرده ام؟
بیش از حد فکر کردن (Overthinking)
اگر زیاد فکر می کنید باید بالاخره جایی دستور توقف به مغز بدهید چون این می تواند مهم ترین علت روحیه بد شما باشد. بعضی وقت ها حرف یا گفته یا رفتاری را مدام در مغز خود تکرار و مرور می کنید.
این امر سبب تضعیف روحیه و افسردگی شما می گردد، هر گاه چنین افکاری به ذهنتان رسید، به آن ها بگویید بروند! به جای فکر کردن به چیزهای تکراری و بیهوده دیدار دیدار با دوستان، ورزش، گردش در طبیعت و مراقبه انجام دهید.
اعتماد به نفس شما بنا به دلایلی نادرست، کاهش یافته است
جامعه و مردم همواره در حال تغییر هستند و هرروز چیز جدیدی مثل لباس، آرایش و حتی فکر، حرف یا رفتار مد می شود.
ولی مد شدن هر چیزی به معنای خوب بودن یا درست بودن آن نیست. در واقع نمی توان گفت که چون کاری را همه انجام می دهند درست است. بنابراین اجازه ندهید اعتماد به نفس، رفتار و ظاهرتان تحت تأثیر قضاوت، افکار و مدهای اشتباه و مرسوم جامعه قرار بگیرد.
شما باید خودتان را به همین شکلی که می باشید دوست بدارید. تغییر کردن مفید است ولی نه هر تغییری.
اگر قرار است تغییری احترام به خودمان را پایین بیاورد، تغییر نیست بلکه نوعی تخریب شخصیت و عامل روحیه بد فرد محسوب می گردد.
رنجش و دل شکستگی
از دست دادن کسی که خیلی دوستش داشته اید و برایش احترام قائل بوده اید و دل تان را شکسته است، بدترین تجربه زندگی برای هر فردی است و همواره نتیجه آن افسردگی و بد شدن روحیه است.
اما به یاد داشته باشید که عزیزان از دست رفته تنها تا این بخش از زندگی می توانسته اند همراه شما باشند. شما باید ادامه دهید. یا این که اگر فردی سبب دل شکستگی و رنجش گردیده است و ارزش این افسردگی و روحیه بد را برای شما دارد؟!
خواب نامناسب و نامنظم
بدخوابی و کم خوابی هم ممکن است روحیه بد شما باشد. چون خستگی مغز مانع از عملکرد صحیح آن می گردد. بنابراین تلاش نمایید که به اندازه کافی استراحت نمایید و در شبانه روز حداقل ۷ ساعت بخوابید.
همه در زندگی شکست ها و تجربه های تلخی داشته ایم ولی اگر همواره به شکست ها و تجربه های تلخ گذشته بیاندیشید، دوباره خود را در وضعیتی قرار می دهید که این اتفاق های بد تکرار گردند.
متأسفانه برخی از ما عادت کرده ایم که این افکار منفی و خاطرات بد را در ذهن خود مرور نماییم و پرورش دهیم. این عادت بد خود را با افکار مثبت و سازنده جایگزین نمایید و به خاطرات خوب گذشته و یا رویاها و اهداف زیبایی که در نظر دارید، بیاندیشید.
حتی اگر چند تجربه ناراحت کننده پشت سر نیز برای شما اتفاق افتاده باشد، به هیچ عنوان آن ها را به شانس و اقبال بد خود ربط ندهید و در عوض به زمان حال بیاندیشید و در آن زندگی نمایید.
افزایش سن و احساس پیری
شاید یک علت روحیه بد شما به خاطر بالا رفتن سن تان باشد. تقریبا همه از پیرشدن و بالارفتن سن می ترسند. احساس تنهایی، بی ارزش بودن، به پایان رسیدن زندگی اضطراب شدیدی در فرد ایجاد می نماید.
به جای اندیشیدن به این افکار بیهوده، به کارها و تلاش هایی که در طول زندگی خود نموده اید بیاندیشید. برای مثال به دستاوردهای خود همچون تحصیلات، خانواده، شغل و فعالیت های اجتماعی که داشته اید، فکر نمایید. می توانید جهت بهبود روحیه خود برنامه های جدید ویژه این سن را برای خود ترتیب دهید.
دست و پنجه نرم کردن با مسائل مالی
طبیعتاً زمانی که به انداه کافی پول ندارید یا بدهکار می باشید، روحیه خوبی ندارید و مسائل اقتصادی علت روحیه بد شما هستند. اما به جای ناراحتی بهتر است برای رفع این مشکل خود راه حل مناسبی بیابید.
شما می توانید فهرستی از هزینه های خود تهیه نمایید و بعد برخی از خریدهای غیر ضروری خود را حذف نمایید. برنامه های اقتصادی سه، شش و نه ماهه برای خود داشته باشید.
اگر بیکار بمانید همواره فکرهای بیهوده می نمایید، در عوض این کار مشغول به کار گردید، شاید در ابتدا این شغل متناسب با تحصیلات و تخصص شما نباشد، ولی هر چه که باشد از بیکاری بهتر است.
مشکلات در ارتباطات اجتماعی
طلاق، جدایی، یا قطع یک رابطه دوستی سبب ناراحتی و افسردگی می گردد و احتمالاً علت روحیه بد شما می باشد. اما نه شما نخستین فردی می باشید، که این تجربه را داشته اید نه آخرین فرد.
برای عبور از این دوران سخت باید به خود زمان بدهید. همچنین می توانید از یک دوست صمیمی یا یکی از اعضای خانواده کمک بگیرید تا این دوران را پشت سر بگذارید.
باور کنید حتی اکثر اوقات بهتر است روابط مشکل دار قطع گردند تا ادامه پیدا نمایند. به یاد داشته باشید که زندگی مانند اتوبوسی می باشد که قرار نیست همه سرنشینان در همان ایستگاهی که شما سوار و پیاده می گردید، با شما همراه باشند.
شما در این باره چه دیدگاهی دارید…؟
دوستدارتان محمد جانبلاغی
