خویش را باور کن

                                                          خویش را باور کن

هیچ کس جز تو نخواهد آمد

هیچکس بر در این خانه نخواهد کوبید

شعله روشن این خانه تو باید باشی

هیچکس چون تو نخواهد تابید

چشمه جاری این دشت تو باید باشی

هیچکس چون تو نخواهد جوشید

سرو ازاده این باغ تو باید باشی

هیچ کس چون تو نخواهد رویید

باز کن پنجره صبح امده است

در این خانه رخوت بگشای

باز هم منتظری؟

هیچ کس بر در این خانه نخواهد کوبید

و نمی گوید برخیز

که صبح است،بهار امده است

خانه خلوت تر از آن است که می پنداری

سایه سنگین تر از آن است که می پنداری

داغ،دیرین تر از آن است که می پنداری

باغ،غمگین تر از آن است که می پنداری

ریشه ها می گویند

ما تواناتر از آنیم که می پنداری

4.2/5 - (4 امتیاز)
فیسبوک
توییتر
لینکدین
پینترست
ردیت
اسکایپ
تلگرام
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تماس با ما