تعیین ارزش های زندگی

تعیین ارزش های زندگی

کسی که چرایی قدرتمندی داشته باشد با هر چگونگی خواهد ساخت. افراد زیادی هدف انتخاب می کنند ولی تنها کسانی که در مسیر اهدافشان، گام بر می دارند، پیش می روند و به هدفشان می رسند که چرایی بسیار قدرتمندی داشته باشند و نیروی چرایی ما زمانی قدرتمند می شود که هماهنگ با ارزش های اصلی و ارزش های زندگی ما باشد.

ارزش های زندگی همانطور که از اسم آنها مشخص است مواردی هستند که بالاترین اهمیت را در زندگی برای ما دارند، ارزش ها می تواند برای هر شخصی با دیگری متفاوت باشد، در دنیا موارد زیادی وجود دارد که می تواند برای ما باارزش، کم ارزش یا حتی بی ارزش باشند:

ارزش زندگی

ارزش علم، ارزش وقت، ارزش پول، ارزش انسان، ارزش دنیا، با ارزش ترین پول دنیا، ارزش دوست، ارزش علم و دانش، ارزش های اخلاقی، ارزش کار، ارزش های فرهنگی، ارزش خانواده و خیلی موارد دیگر.

ارزش های زندگی و اصلی ما مانند قطب نما، جی پی اس یا رادار هستند، آنها ما، به ما نشان می دهند که از بین بی نهایت انتخاب موجود، کدام یکی را انتخاب کنیم که بیشترین هماهنگی با خواسته ها و زندگی ما داشته باشد.

به همین خاطر یکی از مهم ترین کارهایی که در زندگی مان باید انجام دهیم، تعیین و مشخص کردن ارزش های زندگی و اصلی مان است.

ما زمانی که کودک هستیم و درک درستی از زندگی نداریم، طبیعی است از پدر و مادر، بزرگ ترها، معلمین، دوستان ، جامعه و غیره الگوبرداری کنیم و همان ارزش هایی را انتخاب کنیم که دیگران انتخاب می کنند ولی وقتی به بلوغ فکری رسیدیم، باید ارزش های زندگی و اصلی خودمان را مطابق با خواسته ها و اعتقاداتمان تعیین کنیم.

تعیین ارزش های زندگی

انسان زمانی بیشترین احساس رضایت و خوشبختی را دارد که مطابق باارزش ها، باورها و اعتقاداتش زندگی کند.

تعیین ارزش های زندگی

کسی که صداقت برای او یک ارزش محسوب می شود، اگر در جایی کار کند که مجبور باشد به خاطر شغلش دائم، دروغ بگوید و با افراد دروغگو نشست و برخاست کند، این تضاد در نهایت او را آزرده و افسرده خواهد کرد.

از طرفی اگر ارزش های زندگی و اصلی مان را تعیین و مشخص کنیم، زندگی کردن، تصمیم گرفتن، انتخاب کردن برای ما بسیار ساده تر می شود.

مثلا همان فرد اگر از قبل تعیین کرده بود که صداقت برایش یک ارزش اصلی است و تحت هیچ شرایط ارزش هایش را زیر پا نخواهد گذاشت، زمانی که شغلی به او پیشنهاد شود که مجبور باشد دروغ بگوید حتی به آن فکر هم نمی کند، بلکه خیلی راحت آن پیشنهاد را رد خواهد کرد.

بنابراین اگر بدانیم ارزش های زندگی و اصلی مان چیست و از قبل آنها را تعیین و مشخص کرده باشیم، با این کار چارچوبی برای خود در نظر گرفته ایم که تصمیم گیری و انتخاب کردن در این چارچوب خیلی راحت تر است تا زمانی که هیچ چارچوبی وجود نداشته باشد و ندانیم بر چه اساسی باید تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم.

تاثیر ارزش ها

ارزش های ما حتی می تواند روی احساسات، انگیزه ها، رفتارها و عکس العمل ما نسبت به مسائل هم تاثیر بگذارد، حتی فکر کردن ما هم از ارزش های ما تاثیر می گیرد.

مثلا برای کسی که ارزش های زندگی و اصلی او ساختن کسب وکار و کمک به رونق اقتصادی کشور است، هر جا که برود نشانه هایی از کسب وکار می بیند، با کسانی روبرو می شود که در این زمینه با او صحبت می کنند، پیشنهاد همکاری می دهند و هر چیزی که مربوط به کسب وکار باشد، سر راه او سبز خواهد شد.

حتی ذهن ناخودآگاهش روی مواردی تمرکز می کند و شرایط و موقعیت هایی را جذب یا به وجود می آورد که مطابق باارزش های زندگی و اصلی او باشد.

حالا اگر ارزش های یک فرد باهم در تضاد باشد، مثلا در خانواده ای بزرگ شده باشد که پول را کثیف می دانند و پول برای آنها ضد ارزش محسوب می شود (همانطور که گفتیم ما در کودکی از بزرگترها و جامعه الگو می گیریم)، پس آن فرد از خانواده اش الگو می گیرد و در ناخودآگاهش ثبت می شود که پول چیز کثیفی است.

حالا او می خواهد کسب وکاری راه بی اندازد، پیشرفت کند و ثروتمند شود، اگر شرایطی پیش آید که بتواند به این خواسته اش برسد و درآمد بیشتری به دست آورد، چون در ذهن ناخودآگاه او ثبت شده است که پول چیز کثیفی است، و درآمد بیشتر یعنی چیزهای کثیف بیشتر، به همین خاطر ناخودآگاه آن شرایط و موقعیت را از دست خواهد داد.

علت اینکه افراد زیادی از این شاخه به آن شاخه می پرند، اشتباهات زیادی مرتکب می شوند، دائم در تقلا هستند ولی در نهایت موفقیت چشمگیری نصیبشان نمی شود همین تضاد ارزش هاست.

آنها دوست دارند موفق و ثروتمند شوند ولی از طرفی پول برای آنها ضد ارزش محسوب می شود و حتی اگر پول زیادی هم به دست بیاورند، ناخودآگاه شرایطی به وجود خواهد آمد که تمام آن پول را از دست خواهند داد.

نظام ارزش های زندگی

ارزش های ما دارای ترتیب و اولویت هستند و هنگامی که مجبور شویم بین دو ارزش یکی را انتخاب کنیم، همیشه ارزش پایین تر فدا خواهد شد، مثلا اگر ارزش های یک نفر به این صورت باشد:

۱- خانواده

۲- سلامتی

۳- کسب وکار

فرض کنید او در جلسه ی مهمی است که خبر می دهند یکی از اعضای خانواده اش مثلا پسرش را به بیمارستان برده اند و باید خودش را سریع برساند، در این حالت احتمال اینکه جلسه را ترک کند و بین کار و خانواده، خانواده را انتخاب کند بسیار بسیار زیاد است، زیرا بالاترین ارزش برای او خانواده است و هیچ چیز برای او از خانواده ارزشمندتر نیست و او حتی کسب وکارش و موقعیت شغلی اش را برای خانواده اش فدا خواهد کرد.

اگر همین فرد متوجه شود که شغلش، سلامتی او را به خطر می اندازد مطمئنا شرایطی را به وجود خواهد آورد که چنین اتفاقی نیفتد یا حتی ممکن است آن شغلش را رها کند تا به سلامتی اش لطمه نخورد.

ما حتی بیشتر با افرادی دوست می شویم که نظام ارزش های زندگی و اصلی او با ما هماهنگ تر باشد، عاشق کسی می شویم که ارزش هایش به ارزش های ما شبیه یا نزدیک تر باشد و برعکس از کسانی دوری می کنیم که ارزش هایش به ارزش های ما شبیه یا نزدیک نباشد.

تعیین مجدد ارزش های زندگی

قبل از اینکه ارزش هایمان را تعیین کنیم لازم است چند نکته را بدانیم.

– ما می توانیم چند ارزش اصلی و برای هر کدام چند ارزش فرعی در نظر بگیریم، شاید یکی از ارزش های زندگی و اصلی ما کسب وکار باشد و ارزش های فرعی آن می تواند صداقت در کار، تعهد و تلاش صادقانه باشد.

– ارزش ها می توانند متناسب با موقعیت تغییر کنند و حتی ما متوجه هم نشویم، بنابراین لازم است ما آگاهانه حواسمان به ارزش هایمان باشد. مثلا شخصی که برای عشق ارزش و احترام زیادی قائل است و متوجه می شود که به او خیانت شده است، ممکن است همان لحظه تمام باورهایش در رابطه با عشق زیر سوال برود و نه تنها عشق دیگر برای او ارزش محسوب نشود بلکه ضد ارزش هم محسوب شود.

– گاهی موقعیت ایجاب می کند که ارزش هایمان را آگاهانه تغییر دهیم، مثلا ممکن است برای فردی کسب وکارش بالاتر از خانواده اش باشد، و در خیلی از مراسم های خانوادگی که باید حضور داشته باشد، غایب باشد، همین امر ممکن است باعث سرد شدن خانواده اش نسب به او شود و حتی کار به جدایی هم برسد زیرا برای همسر و فرزندانش خانواده بالاترین اولویت و ارزش را دارد ولی برای او کسب وکار بالاترین ارزش را دارد و به همین خاطر بین او و خانواده اش اختلاف بیفتد، شاید بهترین تصمیم در چنین شرایطی این باشد که آگاهانه اولویت ارزش هایش را جابجا کند و خانواده اش را در اولویت بالاتری نسبت به کسب وکارش قرار دهد.

با توجه به موارد گفته شده نیاز است که ارزش هایمان را خودمان تعیین و مشخص کنیم، بهترین حالت این است که آنها را بنویسید تا بهتر بتوانید درک و اولویت بندی کنید.

۱- ارزش های زندگی شما چه هستند؟

هر چیزی که برای شما ارزش محسوب می شود را یادداشت کنید.

۲- باورها و اعتقادات شما کدامند؟

مثلا شاید یک نفر بگوید، من باور دارم که باید در شغلم صداقت داشته باشم، پس صداقت برای او یک ارزش است.

شاید فرد دیگری بگوید من اعتقاد دارم که هرکسی باید در رابطه با شغلش دائم در حال یادگیری باشد و پیشرفت کند، پس برای این فرد یادگیری و پیشرفت ارزش محسوب می شود.

حالا همین فرد در اوقات فراغت و بیکاری مطمئنا وقتش را به یادگیری در مورد شغلش اختصاص خواهد داد.

۳- ارزش هایتان را بر اساس اولویت مرتب کنید.

کسب وکار برایتان مهم تر است یا سلامتی؟

سلامتی برایتان مهم تر است یا خانواده؟

پول برایتان مهم تر است یا سلامتی؟

۴- از بین ارزش هایی که مشخص کردید ۳ ارزش که بالاترین اولویت را دارند مشخص کنید.

۵- در روزهای بعد بارها و بارها این سه ارزش را به خود یادآوری کنید تا ذهن ناخودآگاهتان آن را به عنوان یک ارزش بپذیرد و زمانی که این اتفاق بیفتد ناخودآگاه شرایط و موقعیت هایی پیش خواهد آمد که مطابق با این ۳ ارزش اولویت اول باشد.

شما در این باره چه دیدگاهی دارید…؟

دوستدارتان محمد جانبلاغی

5/5 - (63 امتیاز)
فیسبوک
توییتر
لینکدین
پینترست
ردیت
اسکایپ
تلگرام
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تماس با ما