تئوری انتخاب ویلیام گلاسر

ماشین رفتار

تعریف گلاسر از رفتار در حدی با تعریف عمومی متعارف از رفتار فاصله دارد که گلاسر ترجیح می‌دهد برای ایجاد تمایز با معنای متعارف، آن را Total Behavior یا رفتار کلی بنامد.

او برای اینکه تصویری را که از رفتار در ذهن دارد، شفاف‌تر کند از استعاره‌ای به نام ماشین رفتار استفاده می‌کند.

ما در سلسله درس‌های نظریه انتخاب، ترجیح می‌دهیم به جای «رفتار کلی» از همان واژه‌ی رفتار استفاده کنیم و به جای چیزی که در زبان محاوره به آن رفتار گفته می‌شود،‌ از لغت «عمل» استفاده خواهیم کرد.

گلاسر رفتار را شامل چهار بخش می‌داند که هر یک از آنها یکی از چهار چرخ ماشین رفتار را تشکیل می‌دهند:

فکر (تحلیل کردن، استدلال کردن، خیال‌پردازی و …)

عمل (راه رفتن، خندیدن، فریاد زدن، حرف زدن)

فیزیولوژی (عرق ریختن، لرزش بدن، سردرد و …)

احساس (غم، شادی، ناامیدی و …)

ما معمولاً رفتار را با عمل یکسان فرض می‌کنیم و آن را محدود به عمل می‌دانیم. به عنوان مثال می‌گوییم: «چون افسرده بودم، مدتی جواب تلفن دوستانم را ندادم».

انگار که افسردگی خارج از انتخاب و اختیار من بوده و حالا که در این شرایط قرار داشته‌ام، رفتاری که از خودم نشان دادم، قطع موقت ارتباط با دوستان بوده است.

اما گلاسر «افسرده بودن» را هم مانند «قطع کردن ارتباط» بخشی از رفتار می‌داند. شاید اگر گلاسر می‌خواست گرامر و زبان خاص خودش را انتخاب کند، می‌گفت:

تصمیم گرفتم افسردگی کنم و ارتباطم را با دیگران قطع کنم!

کمی به تصویر بالا نگاه کنید. در ماشین رفتار هم مانند هر ماشین دیگری، چرخ‌های جلو عموماً همراستا هستند و نمی‌توانند اختلاف زاویه زیادی با هم داشته باشند. چرخ‌های عقب‌ هم موازی هم هستند و در انتخاب مسیر حرکت، تابع چرخ‌های جلو خواهند بود.

این برخلاف نگاه عادی ما به رفتار است. ما معمولاً فیزیولوژی و احساس را مستقل از رفتار می‌دانیم و حتی خیلی وقت‌ها منشاء رفتار می‌دانیم.

فرض کنید من به تشخیص پزشک به بیماری افسردگی گرفتار هستم.

دارو مصرف می‌کنم و اعضای خانواده و دوستان نزدیکم هم از این ماجرا اطلاع دارند. همیشه حالم را می‌پرسند.

در جمع دوستان بیشتر ملاحظه‌ام را می‌کنند. دوست دارند هر وقت در جمع آنها هستم، شوخی و شادی و خنده وجود داشته باشد.

پس از مدتی، دوباره به پزشک مراجعه می کنم و او،میزان مصرف داروی من را به تدریج کاهش داده و پیشنهاد می‌کند که پس از شش هفته، می‌توانم مصرف دارو را قطع کنم.

چند روز اول، خانواده و دوستان و اطرافیان، خوشحال می‌شوند. هر جا حرف می‌شود همه خدا را شکر می‌کنند که من به روند عادی زندگی بازگشته‌ام. اما یک اتفاق عجیب افتاده. من دیگر آن توجهی را که در گذشته دریافت می‌کردم، دریافت نمی‌کنم. دیگر در مرکز نگاه دیگران نیستم. شده‌ام یک نفر مثل بقیه.

اینجاست که افسردگی به سراغ من می‌آید. دوباره عوارض افسردگی را نشان می‌دهم. بیشتر می‌خوابم. چهره‌ام مانند گذشته سرحال نیست. دارو می‌خورم و می‌گویم که چقدر لازم داشتم و الان حالم بهتر است. موسیقی‌های دیگری گوش می‌دهم. سبک نگارشم در شبکه‌های اجتماعی تغییر می‌کند و دوباره، روزهای خوش افسردگی باز می‌گردد!

افسردگی برای من، محبت و جلب توجه به ارمغان می‌آورده و الان که آنها را از دست داده‌ام، به این شیوه – آگاهانه یا ناخودآگاه – دوباره برای به دست آوردن آن محبت و جلب توجه دیگران تلاش می‌کنم.

پس از شناخت تعریف ویلیام گلاسر از رفتار و ماشین رفتار، شاید بهتر بتوانیم درک کنیم که چرا گلاسر می‌گفت:

ما افسرده نمی شویم، ما افسردگی میکنیم.

در درس های بعدی در مورد نیارها بیشتر صحبت میکنیم که به رفتار های ما هدف می دهد.

شاد وسربلند باشید.

دوستدارتان محمد جانبلاغی

5/5 - (9 امتیاز)
فیسبوک
توییتر
لینکدین
پینترست
ردیت
اسکایپ
تلگرام
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
تماس با ما