باورهای غلطی که به رابطه عاشقانه شما آسیب می زنند
همه ما فرضیاتی از روابط مختلف مان داریم که تاثیر زیادی روی کنش ها و واکنش هایمان میگذارند. فرقی هم نمیکند رابطه خانوادگی باشد یا اداری، دوستانه باشد یا عاشقانه.
این باورها ممکن ریشه خارجی داشته باشند؛ مثل خانواده، دوستان و رسانه ها. یا حاصل برداشت ما از تجارب زیستی یا مشاهدات مان در طول زندگی باشند.
در زمینه روابط عاشقانه این فرضیات بیش از هر چیز ناشی از کمبود ارتباط مستقیم است. وقتی یک زوج کمتر درباره احساسات یا افکارشان با هم صحبت می کنند، جا برای نظریه پردازی و ساخت فرضیه های جدید باز میشود.
فرضیاتی که نقش مهمی در روابط ما دارند. وقتی همه چیز را درباره طرف مقابل نمی دانید، برمبنای همین فرضیات (که از نظر شما حقایق رابطه هستند) تصمیم می گیرید و رفتار می کنید. اگر این فرضیات غلط باشند – که بیشتر مواقع همینطور است – تصمیماتی که برمبنای آنها گرفته میشوند هم اشتباه خواهند بود.
اگر بجای صحبت کردن فقط درباره رابطه و طرف مقابل فرضیه پردازی کنید، احساسات کسی که دوستش دارید را نادیده گرفته اید. این فرضیات خیلی زود می توانند جای افکار و احساسات طرف مقابل را بگیرند و به رابطه عاشقانه شما آسیب بزنند. به همین خاطر باید آنها را شناسایی کنید و کنار بگذارید.
در این نوشته، پنج پیش فرض غلط و متاسفانه رایج درباره روابط عاشقانه را با هم بررسی می کنیم. اگر شما هم برمبنای این فرضیات رفتار می کنید، باید بدانید که آسیب جدی به رابطه تان میزنید. پس با این باورهای غلط و رایج آشنا شوید و اگر آنها را در خودتان یافتید، سعی کنید برخلاف آنها رفتار کنید.
۱- منو دوست داری پس میدونی به چی فکر میکنم
یکی از بزرگترین فرضیات غلط در رابطه عاشقانه این است که فکر می کنیم کسی که دوست مان دارد می تواند ذهن مان را بخواند. اگر هم نتواند برای ما این پیام را دارد که دیگر دوست مان ندارد و به ما اهمیت نمی دهد.
خیلی ها فکر می کنند افکار، احساسات، نیازها و علایق شان را درست و کامل به طرف مقابل منتقل کرده اند اما بیشتر اوقات اینطور نیست؛ بویژه اگر در یک رابطه عاشقانه باشیم و چنین پیش فرضی برای رابطه تعریف کرده باشیم. برخی افراد بجای بیان مستقیم احساسات شان به نوعی رمزی رفتار می کنند و انتظار دارند طرف مقابل رفتارشان را رمزگشایی کند و به نیازهای آنان پی ببرد.
گاهی اوقات هم اینطور فکر می کنیم که اگر یکبار بطور مستقیم درباره احساس مان صحبت کنیم، کافی است. باید بگوییم که اینطور نیست. فرض را بر این نگذارید که وقتی شما یک جمله بگویید همسر یا نامزدتان تا انتهای داستان را میخواند.
البته نباید انکار کرد که اگر طرف مقابل نیازها و خواسته های ما را حدس بزند، لذت بیشتری دارد. اما آیا می ارزد رابطه عاشقانه را قربانی لذت بیشتر کنیم؟
یک زوج وقتی به جایی میرسند که بتوانند تا حد زیادی افکار و احساسات هم را بشناسند که چند سال درباره آنها بطور مستقیم با هم صحبت کرده باشند. در واقع این لذت بیشتر مستلزم شناختی است که فقط از طریق صحبت کردن حاصل میشود.
بگذارید یک مثال بزنیم؛ بجای اینکه چند روز بعد از روز تولدتان از همسرتان گله کنید که چرا کار خاصی برایتان نکرده، از چند وقت قبل درباره ویژگی های یک جشن تولد ایده آل با او حرف بزنید. اگر همسرتان به حرف های شما گوش کند و برای روز تولدتان تلاش کند، احساس عشق و علاقه بیشتری خواهید کرد.
۲- اگر رابطه جنسی بهتری داشته باشیم، خوشحال تریم
برخی از رسانه هایی که ما هر روز با آنها سر و کار داریم – البته از نوع خارجی – این پیام را به بیننده منتقل می کنند که رابطه جنسی باید مرکز رابطه عاشقانه یک زوج باشد.
علاوه براین، این رسانه ها به مخاطبانشان القا می کنند که داشتن رابطه جنسی رضایت بخش کار راحتی است. اگرچه رضایت جنسی برای سلامت رابطه زوجین اهمیت زیادی دارد، به ندرت تبدیل به مشکل اساسی اولیه زندگی زناشویی میشود. اغلب اوقات رابطه جنسی ناسالم و ناخوشایند نشانه یک مشکل بزرگتر در رابطه عاشقانه است.
این مشکل بزرگتر میتواند کمرنگ شدن اعتماد یا وابستگی عاطفی زوجین به یکدیگر باشد. حتی وقتی رابطه جنسی با یک بیماری، نوعی اعتیاد یا کمبود آگاهی درگیر است، بازهم نقش مشکلات اصلی و پشت پرده بیشتر است.
کلید کردن روی رابطه جنسی و سرزنش کردن طرف مقابل فقط فشار را بیشتر میکند که نتیجه آن چیزی جز آسیب پذیری و فاصله گرفتن زوجین نیست. اگر فکر می کنید تنها مشکل تان کیفیت رابطه جنسی است، درباره آن صحبت کنید تا مشکلات اساسی پشت پرده خودشان را نشان دهند.
۳- اگر اینکار یا اونکار را بکنی، همه چیز مرتب میشه
وقتی این فرض در رابطه قوت می گیرید که روی مشکلات خودمان تمرکز می کنیم و می خواهیم به خودمان ثابت کنیم، حق با ماست. صد البته خیلی ساده تر است که انگشت اتهام را به سمت طرف مقابل بگیریم و بجای ارزیابی رفتارهای خودمان روی اشتباهات طرف مقابل تمرکز کنیم.
این فرض زوجین را از هم دور نگه میدارد، نمی گذارد به حرف های هم گوش بدهند و نقاط قوت یکدیگر را ببینند. اگر این پیش فرض را در رابطه تان دارید و نمی خواهید تبدیل به مشکل بشود، سعی کنید دیدگاه طرف مقابل را درک کنید و آن را با سعه صدر و مهربانی اصلاح کنید.
لزوماً نباید دیدگاه طرف مقابل را پیذیرید یا روی دیدگاه خودتان پافشاری کنید، بلکه باید فضای سازش را برای روابط تان حاکم کنید تا امکان اصلاح تدریجی دیدگاه های دو طرف فراهم بشود. این روش و طرز نگاه منجر به یک تغییر مثبت و سازنده در روابط عاشقانه میشود.
۴- باید منو به خودت ترجیح بدی
با این فرض بطور ضمنی و ناخودآگاه این انتظار را داریم که همسرمان مسئول احساس خوشبختی ماست. کسانی که چنین فرضی دارند، عشق را در فداکاری های طرف مقابل می بینند. کسی منکر نقش مهم گذشت و فداکاری در روابط عاشقانه نیست اما غیرممکن و به شدت ایده آل گرایانه است که همیشه یکی از زوجین در اولویت باشد و دیگری همیشه فداکاری کند.
گاهی اوقات فرزندان تان بیشتر از همسرتان نیاز به توجه شما دارند؛ گاهی اوقات هم باید بیشتر به خودتان و رابطه عاشقانه تان توجه کنید تا توانایی انجام تعهدات تان را داشته باشید. باید آنقدر زیرک باشید که الویت ها را تشخیص بدهید و به آنها توجه کنید.
برای مقابله با این فرض غلط باید رابطه عاشقانه را به شکل یک مشارکت ببینید. رابطه تان را به شکل یک تیم ببینید که در آن همه به یک اندازه اهمیت دارند. تفاوت های فردی و نیازهای متفاوت را بشناسید و برمبنای همین تفاوت ها اولویت ها را مشخص کنید.
اگر احساس می کنید بار از خودگذشتگی ها و فداکاری بیشتر روی دوش شماست، ردباره آن صحبت کنید و سعی کنید بالانس رابطه را دوباره ایجاد کنید.
۵- باید قبلاً این مشکل را حل می کردیم
بیشتر زوج ها فکر می کنند همه عالم و آدم روابط عاشقانه خوب و بانشاطی دارند بجز خودشان. این افراد فکر می کنند باید آنقدر جر و بحث کنند تا راز شادابی زوج های خوشبخت را پیدا کنند.
این فرضیات را کنار بگذارید و اگر یک مشکل قدیمی در رابطه تان دارید که نتوانسته اید آن را حل کنید، دنبال کمک حرفه ای بروید. مراجعه به مشاور بهترین و سالم ترین راه برای حل مشکل است.
روابط انسانی بسیار پیچیده است و رابطه عاشقانه پیچیده ترین نوع این روابط است. برای رسیدن به یک رابطه عاشقانه و کارآمد باید تلاش کنید و هزینه بپردازید. اگر بجای مراجعه به مشاور خودتان را سرزنش کنید، در یک حلقه بسته گیر می کنید که بسیار مخرب است و بیرون آمدن از آن سخت تر از حل مشکل است.
از کتاب های مربوط به روابط سالم استفاده کنید، سعی کنید به همسرتان اعتماد کنید و صحبت های سازنده و مستقیم را فراموش نکنید.
بر پیش فرض های غلط غلبه کنید
اگر این پیش فرض های غلط را به عنوان حقایق و اصول رابطه عاشقانه پذیرفته اید، ابتدا باید قبول کنید که اشتباه می کرده اید. اما چطور؟
در اینجا مهارت گوش کردن بیشترین نقش را دارد. به خودتان و کلمات و عباراتی که استفاده می کنید، دقت کنید. خیلی از جملات ما درباره روابط مان با نوعی حدس و گمان یا شک و تردید همراه است. می توانید از همینجا شروع کنید و بپذیرید که ممکن است اشتباه کنید. فرضیات ما به ندرت قابل توجیه یا معتبر هستند چون ریشه در احساسات ما دارند.
راهکار دوم دقت کردن به احساسات تان است. هربار که احساس ناراحتی، سرشکستگی یا بی توجهی کردید یا خواستید با همسرتان جر و بحث کنید، این احتمال وجود دارد که پیش فرض های غلط منشاء احساسات تان باشند. احساسات منفی را به چشم سیگنال کشف راه حل برای مشکلات تان ببینید.
علاوه براین باید به همسرتان هم خوب گوش کنید. اگر سوء تفاهمی برای همسرتان پیش آمده احتمالاً یک فرض اشتباه دلیل آن است. هربار که کاملاً و ۱۰۰ درصد درباره چیزی مطمئن نبودید، درباره آن سوال کنید و برمبنای فرضیات تان تصمیم بگیرید. فرضیات غلط وابستگی عاطفی بین شما و کسی که دوستش دارید را سست میکند و نمی گذارد احساس خوشبختی کنید.
اگر رابطه عاشقانه تان را برمبنای فرضیات تان را پیش میبرید، هیچگاه احساس رضایت یا خوشبختی کامل نخواهید کرد. چون این فرضیات جایی برای تغییر، رشد و مذاکره نمی گذارد.
پیش فرض های غلط نوعی انفعال است؛ نیاز به هیچ فعالیت و تلاشی ندارد. فعالیت و تلاشی که کمک می کنند رابطه عاشقانه همواره رشد کند و در جهت مثبت حرکت کند.
شما در این باره چه دیدگاهی دارید…؟
دوستدارتان محمد جانبلاغی
سلام و خسته نباشید. راستش من خیلی دوست داشتم از مطالب مفیدتون استفاده کنم، ولی پرشهای این علامت فلش سمت چپ صفحه نذاشت تمرکز کنم! لطفا فکری بحالش بکنین